یه روزی بود که همه چی تازه شروع شد........نمی خوام گریه کنماااا.....خدا باور کن خیلی خسته شدم......
ولی...... یه روزی بود که واسش می مردم.....واسه بنده ت........
واسه همونی که روزای قشنگیو باهاش داشتم......اما دیگه نمی تونم.......دیگه نمی تونم قشنگیه این روزا رو حس کنم.......آخه همه چی تغییر کرد در صورتی که من تغییر نکردم......
محیط تغییرش داد......همه خصوصیات اخلاقیشو......کلا مدلش عوض شده.......
احتمالا اینا خیلی خوبن که اینجوری داری امتحانشون میکنی.....یعنی تو دوست داری دیگه؟؟؟!
الان فقط کلی صحنه تو ذهنم رد و بدل میشه.......همین.....
تو پله ها....قبل امتحان فیزیک......پشت سرم بود.....با مونا.......به فامیلی صدام زد......برگشتم......اون موقع همه راجع به پوستم اظهار نظر میکردن.....اونم یه جمله گفت......خیلی بی تفاوت تشکر کردم و رفتم به سمت صندلی مربوطه......هرچه قدر فکر میکنم اون موقع هیچی تو دلم نبود......دی ماه بود......هرچی شد از بعده امتحانات شد.....
تو حیاط با مونا بود....منتظر بودن زنگ بخوره.......نمیخوام گریه کنم خدااااااا......اما چرا.......رفتم پیششون.....میخواستم دوسش داشته باشم.....من......منی که همه واسم رهگذر بودن......با همه فقط بودم تا بگذره .......زنگای تفریح توی همه کلاسا می چرخیدم و به همه جا سرک میکشیدم ولی هیچوقت خودمو به یه نفر محدود نکرده بودم ، اما سال آخر یه جوری شد که میخواستم فقط با اون باشم....دلم میخواست همه برن گم بشن فقط اون بمونه.....شروع دیوونگی بود.......چن ماه مونده بود از مدرسه و دوستای مدرسه ای راحت بشیم.....اما بیچاره شدم رفت....جوری که کل 12 سال جبران شد......
خدایا پاکش کن.....اون خاطرات لعنتی رو...... زندگیمو رفرش کن.....بدون عشق و حتی دوست داشتن کوچکترین شئ.......
اصلا اشتباه کردم.......زوری باهاش دوست شدم........از اولشم از من خوشش نمیومد......
خدایا عوض کن......اون جایگاهی رو که تو قلبم بهش اختصاص داده بودم....
اون جایگاه قلبمو واسه همیشه خالی کن........دیگه حوصله این مسخره بازیارو ندارم.....
خدایا سوت پایانی رو بزن که دیگه حالم درست نمیشه........به اندازه کافی تو این دو سال هنرنمایی کردم......دیگه وقت اضافه ت به کارم نمیاد......وقتی که تاریخ انقضاء م تموم شده.........
نظرات شما عزیزان:
فقط سپیده؟! 
ساعت10:57---18 بهمن 1391
خدایــــــــــــا!سوت پایانی رو بزن،حال هیشکی دیگه درست نــــــــمی شه...
|